قسمتی از نسخه  سوغاتی آوردن شمر برای دخترش

شمر :
ای خلایق همگی برگ طرب ساز کنید

روزشادیست به رخ باب طرب باز کنید

کشته شد شمع شبستان علی از ره کین

جمله سازید چراغان چو فلک روی زمین

خرم وشاد، زن ومرد بچینید بساط

که رسیده است به کام دل ما، روز نشاط

بنوازید که هنگام نشاط وطرب است

دل اولاد علی،جمله دراین تاب وتب است

یک نفر گو برد مژده بر دختر من

بابش آمد زسفر، زود رسد در برمن

دخترشمر :

هزارشکر، پدر زود از سفر آمد

حصول مطلب من جمله بی خطر آمد

روان شوید کنیزان به خاطر شادان

رویم پیش پدر جمله با لب خندان

........